معنی فارسی foot patrol
B1گشت‌زنی پیاده، نظارت و پلیس در یک منطقه خاص از طریق راه رفتن.
The act of patrolling an area on foot, usually for security purposes.
- NOUN
example
معنی(example):
پلیس در محله در حال گشت‌زنی پیاده بود.
مثال:
The police officer was on foot patrol in the neighborhood.
معنی(example):
گشت‌های پیاده به حفظ امنیت در مناطق شلوغ کمک می‌کنند.
مثال:
Foot patrols help ensure safety in busy areas.
معنی فارسی کلمه foot patrol
:
گشت‌زنی پیاده، نظارت و پلیس در یک منطقه خاص از طریق راه رفتن.
