معنی فارسی foot-the-bill
B1به معنای پرداخت هزینه چیزی، به ویژه در موقعیتهایی که دیگران از آن منفعت میبرند.
To pay for something, especially when it involves other people benefiting from it.
- IDIOM
example
معنی(example):
وقتی برای شام بیرون رفتیم، دوستم پیشنهاد داد هزینه را بپردازد.
مثال:
When we went out to dinner, my friend offered to foot the bill.
معنی(example):
شرکت مجبور بود هزینه خسارات ناشی از طوفان را بپردازد.
مثال:
The company had to foot the bill for the damages caused by the storm.
معنی فارسی کلمه foot-the-bill
:
به معنای پرداخت هزینه چیزی، به ویژه در موقعیتهایی که دیگران از آن منفعت میبرند.