معنی فارسی footholds
B2پاگذاری‌ها، نقاطی بر روی یک سطح که برای نگه‌داشتن پا و حفظ تعادل استفاده می‌شوند.
Places on a surface where a person can place their feet for stability or support.
- noun
noun
معنی(noun):
A solid grip with the feet.
معنی(noun):
(by extension) A secure position from which it is difficult to be dislodged.
معنی(noun):
Airhead, beachhead, bridgehead, lodgement.
example
معنی(example):
کوهنورد نقاط خوبی برای پاگذاری روی دیواره صخره پیدا کرد.
مثال:
The climber found several good footholds on the rock face.
معنی(example):
پاگذاری‌ها برای یک صعود ایمن در کوهنوردی ضروری هستند.
مثال:
Footholds are essential for a safe ascent in climbing.
معنی فارسی کلمه footholds
:
پاگذاری‌ها، نقاطی بر روی یک سطح که برای نگه‌داشتن پا و حفظ تعادل استفاده می‌شوند.
