معنی فارسی foozle

B1

خراب کردن یا ناتوانی در انجام کار به طور صحیح، به‌ویژه در بازی یا موقعیت‌های مهم.

To mess up or bungle something, often in a sports context.

noun
معنی(noun):

A fogey.

معنی(noun):

A mistaken shot in golf.

معنی(noun):

The final boss character in a game.

verb
معنی(verb):

To do something clumsily or awkwardly; to bungle.

example
معنی(example):

او توانست شوت آسان را در بازی خراب کند.

مثال:

He managed to foozle the easy shot in the game.

معنی(example):

این فرصت را خراب نکن؛ این خیلی مهم است!

مثال:

Don't foozle this chance; it's very important!

معنی فارسی کلمه foozle

: معنی foozle به فارسی

خراب کردن یا ناتوانی در انجام کار به طور صحیح، به‌ویژه در بازی یا موقعیت‌های مهم.