معنی فارسی for good

B2

برای همیشه، به گونه‌ای که دیگر به حالت اولیه بازنگردد.

In a permanent way; forever.

example
معنی(example):

او به طور دائمی نقل مکان کرد و زندگی قدیمی‌اش را رها کرد.

مثال:

He moved away for good, leaving his old life behind.

معنی(example):

ما باید راه حلی پیدا کنیم که دائمی و موثر باشد.

مثال:

We need to find a solution that works for good.

معنی فارسی کلمه for good

: معنی for good به فارسی

برای همیشه، به گونه‌ای که دیگر به حالت اولیه بازنگردد.