معنی فارسی forasmuch

B1

از آنجا که، به خاطر اینکه، یا به این دلیل که استفاده می‌شود.

Because; given that.

example
معنی(example):

از آنجا که باران میبارید، ما در داخل خانه ماندیم.

مثال:

Forasmuch as it was raining, we stayed indoors.

معنی(example):

از آنجا که شما سخت کار کرده‌اید، شما حق استراحت دارید.

مثال:

Forasmuch as you have worked hard, you deserve a break.

معنی فارسی کلمه forasmuch

:

از آنجا که، به خاطر اینکه، یا به این دلیل که استفاده می‌شود.