معنی فارسی forbar

B1

ممنوع کردن، ممانعت کردن。

To prevent or forbid.

example
معنی(example):

شواهد ممکن است مانع پذیرفته شدن ادعا شوند.

مثال:

The evidence may forbar the claim from being accepted.

معنی(example):

اقدامات او می‌تواند مانع از شرکت او در این رویداد شود.

مثال:

His actions could forbar him from participating in the event.

معنی فارسی کلمه forbar

:

ممنوع کردن، ممانعت کردن。