معنی فارسی forbiddenly
B1به شیوهای ممنوع و غیرقانونی.
In a manner that is prohibited.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور ممنوعه وارد منطقه ممنوعه شد.
مثال:
He walked forbiddenly into the restricted area.
معنی(example):
آنها به طور ممنوعه درباره موضوع صحبت کردند.
مثال:
They spoke forbiddenly about the topic.
معنی فارسی کلمه forbiddenly
:به شیوهای ممنوع و غیرقانونی.