معنی فارسی forchase

B1

به دست آوردن یا تصاحب چیزی به خصوص در زمینه کسب و کار یا پروژه‌ها.

To take possession or acquire something, particularly in the context of business or projects.

example
معنی(example):

او می‌خواست پروژه را برای ایده‌های نوآورانه به دست آورد.

مثال:

He wanted to forchase the project for its innovative ideas.

معنی(example):

تیم تصمیم گرفت تکنولوژی جدیدی را برای بهبود کارایی به دست آورد.

مثال:

The team decided to forchase new technology to improve efficiency.

معنی فارسی کلمه forchase

:

به دست آوردن یا تصاحب چیزی به خصوص در زمینه کسب و کار یا پروژه‌ها.