معنی فارسی foreadmonish
B1هشدار دادن به کسی در مورد موضوعی قبل از اینکه آن موضوع به وقوع بپیوندد.
To warn someone in advance about a potential issue or danger.
- VERB
example
معنی(example):
معلمان اغلب دانشآموزان را در مورد اهمیت ضربالاجلها پیشاخطار میدهند.
مثال:
Teachers often foreadmonish students about the importance of deadlines.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که دوستش را در مورد خطرات احتمالی پیشاخطار دهد.
مثال:
She chose to foreadmonish her friend about the potential risks.
معنی فارسی کلمه foreadmonish
:هشدار دادن به کسی در مورد موضوعی قبل از اینکه آن موضوع به وقوع بپیوندد.