معنی فارسی foreintend
B1پیشنهاد کردن، بیان کردن نیت یا برنامهای قبل از وقوع آن.
To intend or plan something before it happens.
- OTHER
example
معنی(example):
آنها قصد دارند پروژه را تا هفته آینده تمام کنند.
مثال:
They foreintend to finish the project by next week.
معنی(example):
او قصد دارد در ترم آینده در این دوره ثبتنام کند.
مثال:
She foreintends to enroll in the course next semester.
معنی فارسی کلمه foreintend
:پیشنهاد کردن، بیان کردن نیت یا برنامهای قبل از وقوع آن.