معنی فارسی forejudge
B2قضاوت پیش از موعد، قضاوت کردن دربارهٔ چیزی قبل از پیدا کردن حقایق یا شواهد کافی.
To judge in advance, especially before having sufficient information.
- verb
verb
معنی(verb):
To exclude, oust, or dispossess by a judgment; prohibit (from).
معنی(verb):
To condemn judicially (to a penalty).
example
معنی(example):
قضاوت پیش از موعد درباره شخصیت یک نفر بدون شناختن او عادلانه نیست.
مثال:
It's not fair to forejudge someone's character without knowing them.
معنی(example):
باید از قضاوت پیش از موعد درباره افراد بر اساس ظاهری‌شان پرهیز کنیم.
مثال:
We should avoid forejudging people based on their appearance.
معنی فارسی کلمه forejudge
:
قضاوت پیش از موعد، قضاوت کردن دربارهٔ چیزی قبل از پیدا کردن حقایق یا شواهد کافی.
