معنی فارسی forensal
B2وابسته به حوزه جرمشناسی و بررسیهای قانونی.
Related to the field of forensic science and legal investigations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تحلیل قانونی در حل جنایتها بسیار مهم است.
مثال:
Forensal analysis is crucial in solving crimes.
معنی(example):
آنها از تکنیکهای قانونی برای جمعآوری شواهد استفاده کردند.
مثال:
They used forensal techniques to gather evidence.
معنی فارسی کلمه forensal
:وابسته به حوزه جرمشناسی و بررسیهای قانونی.