معنی فارسی forepiece

B1

قطعه‌ای که قبل از اثر اصلی قرار می‌گیرد و معمولاً به جذابیت یا وضوح آن کمک می‌کند.

A piece that precedes another to enhance its appeal or clarity.

example
معنی(example):

هنرمند از یک قطعه پیشین برای بهبود اثر اصلی استفاده کرد.

مثال:

The artist used a forepiece to enhance the main artwork.

معنی(example):

در معماری، یک قطعه پیشین می‌تواند عمق به نمای ساختمان بیفزاید.

مثال:

In architecture, a forepiece can add depth to the facade.

معنی فارسی کلمه forepiece

:

قطعه‌ای که قبل از اثر اصلی قرار می‌گیرد و معمولاً به جذابیت یا وضوح آن کمک می‌کند.