معنی فارسی forepretended

B1

ظاهر درآوردن چیزی که واقعی نیست و به نوعی در زمانی پیش از وقوع.

To pretend or act in advance as if something is true.

example
معنی(example):

او در طول مهمانی وانمود کرد که خوشحال است.

مثال:

She forepretended to be happy during the party.

معنی(example):

او برای تحت تأثیر قرار دادن دوستانش شخصیتی قوی وانمود کرد.

مثال:

He forepretended a strong personality to impress his friends.

معنی فارسی کلمه forepretended

:

ظاهر درآوردن چیزی که واقعی نیست و به نوعی در زمانی پیش از وقوع.