معنی فارسی foresettled

B1

تعیین یا تنظیم شرایط به‌طور پیشین.

Arranged or decided upon beforehand.

example
معنی(example):

قرارداد از پیش تعیین‌شده بود تا از منازعات آینده جلوگیری کند.

مثال:

The contract was foresettled to prevent future disputes.

معنی(example):

تمامی مسائل قبل از ادامه کار مشخص شدند.

مثال:

All issues were foresettled before proceeding.

معنی فارسی کلمه foresettled

: معنی foresettled به فارسی

تعیین یا تنظیم شرایط به‌طور پیشین.