معنی فارسی foresey
B1پیشبینی کردن، تصور چیزی قبل از وقوع آن.
To predict or envision something before it happens.
- VERB
example
معنی(example):
او ممکن است نتیجه انتخابهایش را پیشبینی کند.
مثال:
He might foresey the outcome of his choices.
معنی(example):
پیشبینی تغییرات در تکنولوژی دشوار است.
مثال:
It's difficult to foresey changes in technology.
معنی فارسی کلمه foresey
:
پیشبینی کردن، تصور چیزی قبل از وقوع آن.