معنی فارسی forestick
B1چوبی که معمولاً برای پشتیبانی یا به عنوان تکیهگاه در جنگلها استفاده میشود.
A stick used for support or to hold things together in a forested area.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک چوب جنگلی برای نگه داشتن شاخهها استفاده کرد.
مثال:
He used a forestick to hold the branches together.
معنی(example):
چوب جنگلی به پایداری سازه کمک کرد.
مثال:
The forestick helped stabilize the structure.
معنی فارسی کلمه forestick
:
چوبی که معمولاً برای پشتیبانی یا به عنوان تکیهگاه در جنگلها استفاده میشود.