معنی فارسی foretack
B1از پیش تهیه کردن، دست به کار شدن یا پیشبینی کردن برای جلوگیری از مشکلات احتمالی.
To undertake something in advance to prevent potential problems.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت پروژه را از پیش انجام دهد تا از پیچیدگیهای آینده جلوگیری کند.
مثال:
He decided to foretack the project to avoid future complications.
معنی(example):
پیشبینی برنامه اجازه داد تا تغییرات زود صورت گیرد.
مثال:
Foretacking the plan allowed for adjustments to be made early on.
معنی فارسی کلمه foretack
:
از پیش تهیه کردن، دست به کار شدن یا پیشبینی کردن برای جلوگیری از مشکلات احتمالی.