معنی فارسی forethough
B1پیشاندیشی، توانایی تجزیه و تحلیل و برنامهریزی برای آینده قبل از وقوع وقایع.
The ability to think ahead or plan in advance.
- NOUN
example
معنی(example):
او foresight داشت تا پروژه را از قبل برنامهریزی کند.
مثال:
He had the forethought to plan the project in advance.
معنی(example):
پیشبینی او آنها را از مشکلات بالقوه نجات داد.
مثال:
Her forethought saved them from potential problems.
معنی فارسی کلمه forethough
:
پیشاندیشی، توانایی تجزیه و تحلیل و برنامهریزی برای آینده قبل از وقوع وقایع.