معنی فارسی forewarningly
B1به صورت پیشپیشبینی، هشداری درباره آینده یا عواقب احتمالی.
In a manner that warns beforehand about possible future events.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز پیشپیش بینی درباره عواقب کارهایش صحبت کرد.
مثال:
He spoke forewarningly about the consequences of his actions.
معنی(example):
مقاله به طریقه پیشپیشبینی نوشته شده بود تا به خوانندگان کمک کند آماده شوند.
مثال:
The article was written forewarningly to help the readers prepare.
معنی فارسی کلمه forewarningly
:
به صورت پیشپیشبینی، هشداری درباره آینده یا عواقب احتمالی.