معنی فارسی forgemen
B1فراموشی، حالتی که در آن شخص چیزی را به خاطر نمیآورد.
The state of failing to remember something.
- OTHER
example
معنی(example):
عملکرد تیم در طول مسابقه یک فراموشی بود.
مثال:
The team's performance was a forgemen during the match.
معنی(example):
او بعد از فراموش کردن جلسه احساس فراموشی کرد.
مثال:
He felt like a forgemen after forgetting the meeting.
معنی فارسی کلمه forgemen
:
فراموشی، حالتی که در آن شخص چیزی را به خاطر نمیآورد.