معنی فارسی formylate
B2فرمیدال کردن، عملی است که در آن گروه فرمیدال به یک ترکیب اضافه میشود.
To introduce a formyl group into a compound.
- VERB
example
معنی(example):
برای فرمیدال کردن ترکیب، به یک معرف خاص نیاز داریم.
مثال:
To formylate the compound, we need a specific reagent.
معنی(example):
فرآیند فرمیدال کردن شامل چند مرحله است.
مثال:
The process to formylate involves several steps.
معنی فارسی کلمه formylate
:
فرمیدال کردن، عملی است که در آن گروه فرمیدال به یک ترکیب اضافه میشود.