معنی فارسی fornicatory
B1زناکارانه، مربوط به عمل زنا یا رفتارهای غیرمجاز جنسی.
Relating to or characterized by sexual intercourse outside of marriage.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اقدامات زناکارانه او به عواقب جدی منجر شد.
مثال:
His fornicatory actions led to serious consequences.
معنی(example):
فیلم به مضامین زناکارانهای میپردازد که هنجارهای اجتماعی را به چالش میکشد.
مثال:
The film tackles fornicatory themes that challenge societal norms.
معنی فارسی کلمه fornicatory
:
زناکارانه، مربوط به عمل زنا یا رفتارهای غیرمجاز جنسی.