معنی فارسی forpass
B1فورپاس، به معنای رد کردن یا فراموش کردن فرصتی. به طور کلی در زمینههای تصمیمگیری استفاده میشود.
To reject or pass on an opportunity; often used in decision-making contexts.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که فرصت سفر به خارج را رد کند.
مثال:
He decided to forpass the opportunity to travel abroad.
معنی(example):
او تصمیم گرفت دعوت به مهمانی را رد کند.
مثال:
She chose to forpass the invitation to the party.
معنی فارسی کلمه forpass
:
فورپاس، به معنای رد کردن یا فراموش کردن فرصتی. به طور کلی در زمینههای تصمیمگیری استفاده میشود.