معنی فارسی forsado
B1در معنای مجبور شدن به ترک یا خروج به دلیل شرایط نامساعد.
Being compelled to leave or exit due to unfavorable circumstances.
- OTHER
example
معنی(example):
او مجبور شد زادگاه خود را ترک کند.
مثال:
She was forsado to leave her hometown.
معنی(example):
به خاطر شرایط، او به یک شهر جدید نقل مکان کرد.
مثال:
Forsado by circumstances, he moved to a new city.
معنی فارسی کلمه forsado
:در معنای مجبور شدن به ترک یا خروج به دلیل شرایط نامساعد.