معنی فارسی forsaking
B1رها کردن، ترک کردن یا دست کشیدن از چیزی به منظور حرکت به جلو به سمت بهبود یا پیشرفت.
The act of abandoning or giving up something.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To abandon, to give up, to leave (permanently), to renounce.
noun
معنی(noun):
The act by which somebody is forsaken; an abandonment.
example
معنی(example):
رها کردن گذشته میتواند به شما کمک کند تا به جلو پیش بروید.
مثال:
Forsaking the past can help you move forward.
معنی(example):
او در رها کردن ترسهایش نیرو پیدا کرد.
مثال:
She found strength in forsaking her fears.
معنی فارسی کلمه forsaking
:
رها کردن، ترک کردن یا دست کشیدن از چیزی به منظور حرکت به جلو به سمت بهبود یا پیشرفت.