معنی فارسی forsee

B2

پیش‌بینی کردن، توانایی مشاهده یا تصور چیزی قبل از وقوع آن.

To anticipate or predict something that will happen in the future.

example
معنی(example):

من می‌توانم آینده روشنی برای شرکت پیش‌بینی کنم.

مثال:

I can foresee a bright future for the company.

معنی(example):

پیش‌بینی پیامدهای چنین تصمیمی دشوار است.

مثال:

It's hard to foresee the consequences of such a decision.

معنی فارسی کلمه forsee

:

پیش‌بینی کردن، توانایی مشاهده یا تصور چیزی قبل از وقوع آن.