معنی فارسی forthcame
B1پیش آمدن یا ظهور چیزی، معمولاً در زمینه راه حل یا ایده.
To come forth or to appear, especially regarding solutions or ideas.
- OTHER
example
معنی(example):
او با راه حلی برای مشکل پیش آمد.
مثال:
He forthcame with a solution to the problem.
معنی(example):
پس از بحثهای زیاد، یک طرح معقول به وجود آمد.
مثال:
After much discussion, a feasible plan forthcame.
معنی فارسی کلمه forthcame
:پیش آمدن یا ظهور چیزی، معمولاً در زمینه راه حل یا ایده.