معنی فارسی forwarn

B1

به معنای هشدار دادن یا آگاه کردن کسی از چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد.

To give advance notice or alert someone about a potential issue or event.

example
معنی(example):

می‌خواهم شما را درباره تغییرات آینده مطلع کنم.

مثال:

I want to forwarn you about the upcoming changes.

معنی(example):

او تصمیم گرفت که دوستش را درباره مشکلات احتمالی مطلع کند.

مثال:

She decided to forwarn her friend about the possible issues.

معنی فارسی کلمه forwarn

:

به معنای هشدار دادن یا آگاه کردن کسی از چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد.