معنی فارسی forwean
B1دور کردن خود از چیزی، به ویژه عادتها یا فعالیتهای ناسالم.
To refrain from or give up something, typically a habit or unhealthy practice.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند از عادات ناسالم دوری کنند.
مثال:
They decided to forwean from unhealthy habits.
معنی(example):
او مجبور شد از حواسپرتیها دوری کند.
مثال:
He had to forwean himself from the distractions.
معنی فارسی کلمه forwean
:
دور کردن خود از چیزی، به ویژه عادتها یا فعالیتهای ناسالم.