معنی فارسی forwear

B1

احساس خستگی شدید یا فرسودگی به دلیل کار یا تلاش زیاد.

To feel tired or drained, especially from prolonged effort or work.

example
معنی(example):

او پس از یک روز طولانی در محل کار احساس خستگی کرد.

مثال:

She felt forwear after a long day at work.

معنی(example):

کار او بیشتر از آنچه که انتظار داشت او را خسته می‌کند.

مثال:

His job tends to forwear him more than he expected.

معنی فارسی کلمه forwear

: معنی forwear به فارسی

احساس خستگی شدید یا فرسودگی به دلیل کار یا تلاش زیاد.