معنی فارسی fossicked
B1فوسیک کردن به معنای کاوش یا جستجو برای چیزهای خاص و با ارزش است.
Past tense of fossick; to have searched for valuable items.
- verb
verb
معنی(verb):
To search for something; to rummage.
معنی(verb):
(British dialect) To be troublesome.
example
معنی(example):
او در اطراف خانه قدیمی جستجو کرد تا عتیقهها را پیدا کند.
مثال:
She fossicked around the old house to find collectibles.
معنی(example):
پس از طوفان، او در میان بقایای باقیمانده جستجو کرد تا ابزار گمشدهاش را پیدا کند.
مثال:
After the storm, he fossicked through the debris for his lost tools.
معنی فارسی کلمه fossicked
:
فوسیک کردن به معنای کاوش یا جستجو برای چیزهای خاص و با ارزش است.