معنی فارسی founderous
B1بنیانگذار، به معنای دارای روحیه و تمایل به ایجاد و تاسیس.
Of or relating to a founder; creative and innovative.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روح بنیانگذاری جامعه به آن کمک کرد تا شکوفا شود.
مثال:
The founderous spirit of the community helped it thrive.
معنی(example):
طبیعت بنیانگذاریاش او را به ایجاد چندین کسبوکار واداشت.
مثال:
His founderous nature led him to create multiple businesses.
معنی فارسی کلمه founderous
:بنیانگذار، به معنای دارای روحیه و تمایل به ایجاد و تاسیس.