معنی فارسی foundership
B2بنیانگذاری یک شرکت یا سازمان، دورهای که یک فرد یا گروه وظیفه تأسیس و راهبری آن را بر عهده دارد.
The act or process of founding a company or organization.
- NOUN
example
معنی(example):
تأسیس این شرکت در سال 1995 انجام شد.
مثال:
The foundership of the company was established in 1995.
معنی(example):
تأسیس او به بسیاری از پروژههای موفق منجر شده است.
مثال:
His foundership has led to many successful projects.
معنی فارسی کلمه foundership
:بنیانگذاری یک شرکت یا سازمان، دورهای که یک فرد یا گروه وظیفه تأسیس و راهبری آن را بر عهده دارد.