معنی فارسی fourpenny

A2 /ˈfɔːpəni/

سکه‌ای که ارزش آن چهار پنی است، و معمولاً در اشاره به قیمت‌های قدیمی استفاده می‌شود.

A term for a coin that is worth four pennies.

noun
معنی(noun):

A coin or stamp worth fourpence.

adjective
معنی(adjective):

Costing fourpence.

example
معنی(example):

یک سکه چهار پنی برابر با چهار پنی است.

مثال:

A fourpenny coin is worth four pennies.

معنی(example):

در انگلستان ویکتوریایی، یک وعده غذا می‌توانست چهار پنی هزینه داشته باشد.

مثال:

In Victorian England, a meal could cost a fourpenny.

معنی فارسی کلمه fourpenny

: معنی fourpenny به فارسی

سکه‌ای که ارزش آن چهار پنی است، و معمولاً در اشاره به قیمت‌های قدیمی استفاده می‌شود.