معنی فارسی foxiness
B2فاکس بودن، ویژگی فریبندگی و نازاکی که ممکن است در شخصیتی ظاهر شود.
The quality of being sly or cunning; attractiveness combined with cleverness.
- NOUN
example
معنی(example):
فاکس بودن او، او را به یک شخصیت محبوب در مهمانی تبدیل کرد.
مثال:
Her foxiness made her a popular figure at the party.
معنی(example):
فاکس بودن شخصیت او، طرفداران زیادی را جذب کرد.
مثال:
The foxiness of his personality attracted many admirers.
معنی فارسی کلمه foxiness
:
فاکس بودن، ویژگی فریبندگی و نازاکی که ممکن است در شخصیتی ظاهر شود.