معنی فارسی foxings
B1فاکسینگ، بهکار بردن فرمولهای فریب و بازی در نوشتار.
Deceptions or tricks used in writing to create intrigue or reveal deeper meanings.
- NOUN
example
معنی(example):
انواع مختلفی از فاکسینگ در ادبیات وجود دارد.
مثال:
There are various types of foxings in literature.
معنی(example):
داستان شامل فاکسینگهایی است که حقایق پنهان را افشا میکند.
مثال:
The story includes foxings that reveal hidden truths.
معنی فارسی کلمه foxings
:فاکسینگ، بهکار بردن فرمولهای فریب و بازی در نوشتار.