معنی فارسی fractionised

B1

تقسیم‌بندی شده، فرآیند تقسیم یک ماده به اجزای کوچکتر برای تجزیه و تحلیل.

Separated into fractions for the purpose of analysis.

example
معنی(example):

ماده برای تحلیل بهتر تقسیم‌بندی شد.

مثال:

The material was fractionised for better analysis.

معنی(example):

در آزمایشگاه، نمونه‌ها را با دقت تقسیم‌بندی کردند.

مثال:

In the lab, they fractionised the samples carefully.

معنی فارسی کلمه fractionised

:

تقسیم‌بندی شده، فرآیند تقسیم یک ماده به اجزای کوچکتر برای تجزیه و تحلیل.