معنی فارسی fractionising

B1

در حال تقسیم‌بندی، فرآیند تقسیم یک ماده به اجزای کوچکتر.

The act of dividing into fractions.

example
معنی(example):

آنها در حال تقسیم‌بندی مواد شیمیایی برای بهبود کارایی هستند.

مثال:

They are fractionising the chemicals to improve efficiency.

معنی(example):

تقسیم‌بندی ترکیب به جدا کردن اجزای آن کمک می‌کند.

مثال:

Fractionising the mixture helps in separating the components.

معنی فارسی کلمه fractionising

:

در حال تقسیم‌بندی، فرآیند تقسیم یک ماده به اجزای کوچکتر.