معنی فارسی fragmentariness

B1

تکه‌تکه بودن، وضعیتی است که در آن چیزی به قسمت‌های غیر پیوسته یا جدا از هم تقسیم شده است.

The quality of being fragmented or broken into separate parts.

example
معنی(example):

تکه‌تکه بودن گزارش فهم آن را دشوار کرد.

مثال:

The fragmentariness of the report made it hard to understand.

معنی(example):

تکه‌تکه بودن در داستان‌گویی می‌تواند باعث سردرگمی خوانندگان شود.

مثال:

Fragmentariness in storytelling can lead to confusion among readers.

معنی فارسی کلمه fragmentariness

:

تکه‌تکه بودن، وضعیتی است که در آن چیزی به قسمت‌های غیر پیوسته یا جدا از هم تقسیم شده است.