معنی فارسی fragmenting

B1

تکه‌تکه کردن، به معنای تقسیم یا جدا کردن چیزی به بخش‌های کوچک‌تر، معمولاً برای بهبود عملکرد یا هدف خاص.

The process of breaking something into smaller parts, often for efficiency or improvement.

verb
معنی(verb):

To break apart.

معنی(verb):

To cause to be broken into pieces.

معنی(verb):

To break up and disperse (a file) into non-contiguous areas of a disk.

example
معنی(example):

شرکت خدمات خود را برای هدف قرار دادن بازارهای مختلف تکه‌تکه می‌کند.

مثال:

The company is fragmenting its services to target different markets.

معنی(example):

تکه‌تکه کردن داده‌ها می‌تواند سرعت پردازش را بهبود بخشد.

مثال:

Fragmenting the data can improve processing speed.

معنی فارسی کلمه fragmenting

: معنی fragmenting به فارسی

تکه‌تکه کردن، به معنای تقسیم یا جدا کردن چیزی به بخش‌های کوچک‌تر، معمولاً برای بهبود عملکرد یا هدف خاص.