معنی فارسی fraicheur

B1

طراوت، تازگی و احساس تازگی بعد از باران یا در هوای تازه.

Freshness; a quality that describes something new and invigorating.

example
معنی(example):

طراوت هوای صبحگاهی تازگی بخش بود.

مثال:

The fraicheur of the morning air was refreshing.

معنی(example):

ما از طراوت بعد از باران لذت بردیم.

مثال:

We enjoyed the fraicheur after the rain stopped.

معنی فارسی کلمه fraicheur

: معنی fraicheur به فارسی

طراوت، تازگی و احساس تازگی بعد از باران یا در هوای تازه.