معنی فارسی fraise

B1 /fɹeɪz/

فرز، ابزاری برای تراشیدن یا شکل دادن به مواد.

A cutting tool used for shaping materials.

verb
معنی(verb):

To put in danger, in terror, or at risk.

example
معنی(example):

او از فرز برای تراشیدن قالب استفاده کرد.

مثال:

She used a fraise to carve out the mold.

معنی(example):

فرز فرآیند آسیاب کردن را آسان‌تر کرد.

مثال:

The fraise made the grinding process easier.

معنی فارسی کلمه fraise

: معنی fraise به فارسی

فرز، ابزاری برای تراشیدن یا شکل دادن به مواد.