معنی فارسی frankify
B1تبدیل کردن چیزی به یک حالت عمیقتر و روشنتر به طوری که شفاف و واضح باشد.
To make something more frank or straightforward.
- VERB
example
معنی(example):
بیایید این گزارش را صادقانه کنیم تا واضحتر باشد.
مثال:
Let's frankify this report to make it clearer.
معنی(example):
او تصمیم گرفت تا ایمیل خود را به صورت صادقانه بنویسد تا از سوء تفاهمها جلوگیری کند.
مثال:
He decided to frankify his email to avoid misunderstandings.
معنی فارسی کلمه frankify
:تبدیل کردن چیزی به یک حالت عمیقتر و روشنتر به طوری که شفاف و واضح باشد.