معنی فارسی frass

B1

فضولات حشرات، عمدتاً از لاروها و کرم‌ها، که در باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی پیدا می‌شود.

The waste matter of insects, especially that of larvae, often found in gardens.

noun
معنی(noun):

The droppings or excrement of insects.

example
معنی(example):

فراسی که روی زمین بود نشان می‌داد که حشرات در نزدیکی هستند.

مثال:

The frass on the ground indicated that insects were nearby.

معنی(example):

باغبان‌ها اغلب وقتی به دنبال نشانه‌هایی از آلودگی آفت هستند، فراس را پیدا می‌کنند.

مثال:

Gardeners often find frass when looking for signs of pest infestations.

معنی فارسی کلمه frass

: معنی frass به فارسی

فضولات حشرات، عمدتاً از لاروها و کرم‌ها، که در باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی پیدا می‌شود.