معنی فارسی frat boys
B1دانشجویانی که به گروههای اجتماعی با عنوان 'فرات' تعلق دارند و معمولاً خط مشی خاصی دارند، معمولاً به تفریحات و جشنها علاقهمندند.
College students who belong to a fraternity, typically characterized by a brotherhood and often associated with social activities.
- noun
noun
معنی(noun):
A member of a fraternity in a college or university
example
معنی(example):
پسران فِرات آخر هفته گذشته یک جشن ترتیب دادند.
مثال:
The frat boys organized a party last weekend.
معنی(example):
بسیاری از مردم بر این باورند که پسران فِرات اغلب در رفتارهای دیوانهوار شرکت میکنند.
مثال:
Many people believe that frat boys often engage in wild behavior.
معنی فارسی کلمه frat boys
:
دانشجویانی که به گروههای اجتماعی با عنوان 'فرات' تعلق دارند و معمولاً خط مشی خاصی دارند، معمولاً به تفریحات و جشنها علاقهمندند.