معنی فارسی fratboys
B1جمعی از دانشجویان پسر که به گروههای اجتماعی با نام 'فرات' تعلق دارند و معمولاً زندگی اجتماعی فعالی دارند.
A group of male students who are members of a fraternity, often known for their social activities.
- noun
noun
معنی(noun):
A member of a fraternity in a college or university
example
معنی(example):
فِراتبویها به خاطر جشنهای پرسر و صداشان شناخته شده بودند.
مثال:
The fratboys were known for their loud celebrations.
معنی(example):
فِراتبویها معمولاً حس دوستی قویتری دارند.
مثال:
Fratboys often have a strong sense of camaraderie.
معنی فارسی کلمه fratboys
:
جمعی از دانشجویان پسر که به گروههای اجتماعی با نام 'فرات' تعلق دارند و معمولاً زندگی اجتماعی فعالی دارند.