معنی فارسی fraughted

B2

پر از، عبارتی که به حالتی اشاره دارد که با مشکلات یا چالش‌ها همراه است.

Filled with distress or difficulty, often used to describe situations.

example
معنی(example):

مذاکرات پر از پیچیدگی‌ها بود.

مثال:

The negotiations were fraughted with complications.

معنی(example):

هر لحظه پر از عدم قطعیت به نظر می‌رسید.

مثال:

Every moment felt fraughted with uncertainty.

معنی فارسی کلمه fraughted

:

پر از، عبارتی که به حالتی اشاره دارد که با مشکلات یا چالش‌ها همراه است.