معنی فارسی free market
B2سیستمی اقتصادی که در آن قیمتها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشوند و هیچ دخالت دولتی در بازار وجود ندارد.
An economic system where prices are determined by unrestricted competition between privately owned businesses.
- noun
noun
معنی(noun):
Any market in which trade is unregulated by government; an economic system free from government intervention.
example
معنی(example):
یک بازار آزاد به خریداران و فروشندگان اجازه میدهد انتخابهای خود را داشته باشند.
مثال:
A free market allows buyers and sellers to make their own choices.
معنی(example):
کشور به یک اقتصاد بازار آزاد تغییر شکل داد.
مثال:
The country shifted to a free market economy.
معنی فارسی کلمه free market
:
سیستمی اقتصادی که در آن قیمتها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشوند و هیچ دخالت دولتی در بازار وجود ندارد.